وبلاگ آموزشی رضوان علوی

۳ مطلب با موضوع «مدیریت استراتژیک» ثبت شده است

۲۶
شهریور

 

روزی یک جمله تحقیرآمیز انزو فراری کافی بود تا تراکتورسازی ثروتمند به نام فروچیو لامبورگینی، بزرگترین جنگ تاریخ خودروهای اسپرت را آغاز کند و رقیبی بسازد که فراری را به چالش بکشد و امروزه نیز مصاحبه معروف ایلان ماسک، در سال 2011  که  به تمسخر کمپانی چینیBYD پرداخت، همان ماجرای فرار-لامبورگینی، اما این بار در دنیای مدرن را بوجود آورد.

شرکت BYD مخفف Build Your Dreams به معنای "رویای خود را بساز" ، یک غول چینی در زمینه‌های باتری، الکترونیک و خودروهای برقی است. شرکت بی وای دی برای رسیدن به پادشاهی دنیای خودروهای برقی، استراتژی متناسب با شرکت را شناسایی و متناسب با آن، چشم اندازهای آینده شرکت خود را طراحی نمود. بی وای دی (BYD) در ابتدا از یک استراتژی تحلیلگر استفاده نمود و بعد از تثبیت موقعیت خود در بازار، یه سمت استراتژی آینده نگرانه (پیشگام) گام برداشت. برای درک بهتر، این دو استراتژی مختصر توضیح داده می شود:

استراتژی تحلیلگر یکی از چهار استراتژی عمومی است که توسط مایلز و اسنو بیان شده است و ویژگی های شرکت های تحلیلگر عبارتند از:

  • بخش های بازار پایدار و سنتی را حفظ می کنند (مانند مدافعان).
  • همزمان به دنبال فرصت های نوآورانه و جدید هستند (مانند آینده نگر).
  • ریسک گریز هستند ولی سریع از نوآوری های موفق تقلید می کنند و آنها را بهبود می بخشند.
  • در دو حوزه مختلف عمل می کنند: یکی با ثبات و کارا، دیگری با انعطاف پذیری و نوآوری.

 

۱. حفظ بازار پایه و سنتی (وجه مدافع)

بی وای دی فعالیت خود را با تولید باتری برای دستگاه های الکترونیکی مانند موبایل آغاز کرد که یک بازار پایدار و قابل پیش بینی بود.  این شرکت همچنان به این کسب وکار پایه خود ادامه می دهد و در آن بسیار کارامد عمل می کند. این بخش، درآمد مطمئنی را برای شرکت فراهم می آورد.

 

۲. تعقیب هوشمندانه فرصت های نوآورانه (وجه آینده نگر)

بی وای دی با دقت روندهای بازار را زیر نظر گرفت و فرصت عظیم خودروهای برقی و انرژی های پاک را شناسایی کرد. به جای اینکه اولین بازیگر بازار باشد (مانند تسلا)، به صورت استراتژیک وارد این عرصه شد. آنها نوآوری های موفق دیگران را تحلیل کردند، سپس با سرمایه گذاری سنگین در تحقیق وتوسعه، آن فناوری ها را بهبود بخشیده و با هزینه کمتری، تولید انبوه نمودند. مثال بارز این استراتژی، توسعه باتری های لیتیوم فسفات آهن (LFP Blade) است که ایمن تر و مقرون به صرفه تر از باتری های رقبا هستند.

 

۳. انعطاف پذیری و واکنش سریع به تغییرات بازار

بی وای دی نشان داده که می تواند به سرعت به تغییرات بازار واکنش نشان دهد.. این شرکت به سرعت مدل های خودروی خود را به روز کرده و با کاهش یا افزایش تقاضا، استراتژی قیمت گذاری تهاجمی خود را تطبیق می دهد (مانند کاهش قیمت مدل ها در چین برای حفظ سهم بازار).

 

۴. تقلید و بهبود

هسته اصلی استراتژی تحلیلگر، نوآوری محض نیست، بلکه تقلید هوشمندانه و سپس بهبود و بهینه سازی است. ممکن است بی وای دی اولین شرکتی نباشد که یک فناوری را معرفی می کند، اما کسی است که آن فناوری را برای بازارهای، انبوه، عملی، قابل اعتماد و مقرون به صرفه می کند. این رویکرد را در طراحی خودروها، سیستم های باتری و خطوط تولیدش به وضوح می توان دید.

و ادامه استراتژی آینده‌نگر توضیح داده می شود.

استراتژی آینده‌نگر به معنای پیش‌بینی، درک و آماده‌سازی برای آینده‌های محتمل است، نه فقط پیش‌بینی یک آینده واحد. این استراتژی شامل:

  • شناسایی روندهای کلان: مانند تغییرات محیطی، تحولات تکنولوژیک، تغییر در جامعه هدف و الگوهای مصرف.
  • شناسایی سیگنال‌های ضعیف: نشانه‌های کوچکی از تغییر که می‌توانند در آینده تبدیل به روندهای بزرگ شوند.
  • سناریوسازی: خلق داستان‌های مختلف درباره اینکه آینده ممکن است چگونه به نظر برسد.
  • اقدام استراتژیک: استفاده از این بینش‌ها برای تصمیم‌گیری‌های امروز، سرمایه‌گذاری، نوآوری و کاهش ریسک.

هدف نهایی در این استراتژی، تبدیل شرکت از یک منفعلِ متأثر از تغییرات به یک کنشگرِ فعال و شکل‌دهنده آینده است.

این دو استراتژی از لحاظ مفهومی متمایز اما کاملاً مکمل یکدیگر هستند. BYD نمونه کلاسیک یک شرکت است که هم تحلیلگر است و هم آینده‌نگر.

  • آینده‌نگر بودن به آنها جهت داد. آنها مسیر اصلی را دهه ها قبل از دیگران دیدند.
  • تحلیلگر بودن به آنها توانایی حرکت در آن مسیر را داد. آنها با استفاده از داده، تحلیل بازار، و اجرای عمودی و کارآمد، دیدگاه خود را به واقعیتی سودآور و مسلط در بازار تبدیل کردند.

به عبارت دیگر می توان گفت، تحلیلگر، پایه و اساس محکمی برای تصمیم‌گیری‌های امروز فراهم می‌کند، در حالی که آینده‌نگر، مسیر بلندمدت را روشن می‌سازد.

 

 در نهایت می توان بیان نمود: بینش آینده‌نگرانه بدون اجرای تحلیلی و سخت‌کوشانه، تنها یک رؤیا است. اجرای تحلیلی بدون بینش آینده‌نگرانه، شما را تنها در بهینه‌سازی وضعیت موجود نگه می‌دارد. ترکیب این دو است که منجر به تحول و رهبری بازار می‌شود. BYD این ترکیب را به کمال اجرا کرده است.

 

 


 

  • رضوان علوی
۲۲
شهریور

گروه های استراتژیک  : به مجموعه‌ای از شرکت‌ها در یک صنعت گفته می‌شود که استراتژی‌های مشابهی را دنبال می‌کنند و از مشخصات و پروفایل رقابتی مشابهی برخوردارند. این مفهوم بر این فرض استوار است که در یک صنعت، شرکت‌ها کاملاً مشابه یا کاملاً متفاوت نیستند، بلکه در گروه‌هایی دسته بندی می‌شوند که درون هر گروه شباهت‌های زیادی وجود دارد و بین گروه‌ها تفاوت‌های چشمگیری مشاهده می‌شود.

تیپ ها یا گروه های استراتژیک:

1. مدافعان : شرکتهایی با خط تولید محدود که برای بهبود کارآیی عملیات فعلی خود تمرکز می کنند. نگرش  هزینه گرایی این شرکتها، احتمال گرایش به نوآوری در زمینه های جدید را تضعیف می سازد.

2. فرصت جویان: شرکتهای جستجوگر، فرصت طلب و آینده گر هستند که خط تولید نسبتاً وسیع و گستردهای دارند و بر نوآوری در محصول و فرصت های بازار تأکید می کنند .نگرش فروش گرایی این شرکتها، تا حدی آنها را ناکارآمد می سازد. این شرکتها تمایل دارند که بر خلاقیت، بیش از کارآیی تأکید کنند.

3. تحلیل گران: شرکتهایی هستند که حداقل در دو بازار ثابت و متغیر فعالیت دارند. در بازار ثابت بر - کارآیی و در بازار متغیر بر نوآوری تأکید می شود.

4. واکنش گران: شرکتهایی هستند که فاقد رابطه ای بین استراتژی ، ساختار و فرهنگ می باشند .پاسخهای اغلب ناکارآمد این شرکتها به فشارهای محیطی معمولاً به صورت یک سری تغییرات استراتژیک بخشی و تدریجی است.

 

مثال برای گروه های استراتژیک

مثال عملی: صنعت خودروسازی

فرض کنید متغیرهای کلیدی را "سطح قیمت و کیفیت" (محور عمودی) و "میزان تمرکز بر فناوری الکتریکی و خودران" (محور افقی) انتخاب کرده‌ایم

گروه استراتژیک

نمونه شرکت ها

ویژگی های استراتژیک

موانع حرکت

اقتصادی

کیا، هیوندای

 

قیمت رقابتی، کیفیت قابل قبول، تمرکز بر ارزش و کارایی

برندسازی، اقتصاد مقیاس، شبکه توزیع گسترده

لوکس سنتی

مرسدس بنز، بی ام و

 

قیمت بالا، کیفیت و امکانات عالی، عملکرد برتر، برندسازی قوی

شهرت و اعتبار برند، فناوری پیشرفته، وفاداری مشتری

الکتریکی پیشرو

تسلا، ریویان

 

نوآوری اساسی ، فناوری پیشرفته (باتری، نرم افزار)، شبکه شارژ اختصاصی، قیمت بالا

تخصص فنی عمیق، زیرساخت اختصاصی، برند نوآورانه، مزیت ناشی از اولین بودن

اسپورت تخصصی

فراری، لامبورگینی

قیمت بسیار بالا، عملکرد افسانه‌ای، تولید محدود، برند افسانه‌ای

قدمت برند، تخصص مهندسی بی‌نظیر، وفاداری فوق‌العاده مشتریان

 

 

 

طریقه ترسیم نقشه گروه‌های استراتژیک

برای ترسیم نقشه گروه‌های استراتژیک، مراحل زیر را به دقت دنبال کنید:

۱. انتخاب صنعت و شناسایی بازیگران اصلی

  • صنعت مورد نظر را مشخص کنید (مثال: خودروسازی، رستوران‌ها، خرده‌فروشی).
  • تمام شرکت‌های مهم فعال در آن صنعت را فهرست کنید.

 

۲. تعیین متغیرهای کلیدی تمایز

دو متغیر استراتژیک که تفاوت‌های اساسی بین شرکت‌ها ایجاد می‌کنند، انتخاب کنید. این متغیرها باید:

  • با هم همبستگی نداشته باشند.
  • قابل اندازه‌گیری باشند.
  • تأثیر مستقیم بر استراتژی شرکت‌ها داشته باشند.

مثال‌های متغیرهای رایج:

  • محور افقی: میزان تمرکز بر نوآوری (از سنتی تا پیشرو)
  •  محور عمودی: سطح قیمت و کیفیت (از اقتصادی تا لوکس)
  • سایر متغیرها: گستردگی محصول، حوزه جغرافیایی، سرمایه‌گذاری در تحقیق و توسعه

 

۳. جمع‌آوری داده‌ها و اطلاعات

برای هر شرکت، داده‌های مربوط به متغیرهای انتخاب شده را جمع‌آوری کنید:

  • قیمت محصولات.
  • میزان سرمایه‌گذاری در فناوری.
  • سهم بازار.
  • ویژگی‌های محصول (کیفیت، تنوع).

 

۴. ترسیم نقشه دو بعدی

  • یک نمودار دوبعدی بکشید.
  • محور افقی و عمودی را بر اساس متغیرهای انتخاب شده نام‌گذاری کنید.
  • هر شرکت را با توجه به داده‌های جمع‌آوری شده در موقعیت مناسب روی نمودار قرار دهید.

مثال برای صنعت خودروسازی:

  • محور افقی: میزان تمرکز بر فناوری الکتریکی.
  • محور عمودی: سطح قیمت و کیفیت.

 

۵. خوشه‌بندی شرکت‌ها (تشکیل گروه‌ها)

  • شرکت‌هایی که نزدیک به هم قرار گرفته‌اند، یک گروه استراتژیک تشکیل می‌دهند.
  • گروه‌ها را با دایره‌هایی دور آن‌ها مشخص کنید.
  • اندازه دایره می‌تواند نشان‌دهنده سهم بازار آن گروه باشد.

 

۶. تحلیل نقشه و استخراج بصری

  • رقابت درون گروهی : شرکت‌های داخل یک گروه، رقبای مستقیم هم هستند.
  • موانع حرکت: عواملی که جابجایی بین گروه‌ها را سخت می‌کنند (مثلاً هزینه تغییر برند).
  • فرصت‌ها: شکاف‌های موجود در نقشه که نشان‌دهنده فرصت‌های جدید بازار هستند.

 

  • رضوان علوی
۲۲
شهریور

در دهه90 و ابتدای2000 شرکت نوکیا یکی از غول های صنعنت موبایل شناخته می شد و این شرکت  برای رسیدن به این جایگاه از استراتژی هایی استفاده می کرد که برچند پایه و اساس استوار بود:

  1. تسلط بر بازار از طریق حجم و تنوع: نوکیا مدل‌های متنوعی از گوشی‌های بسیار ارزان (برای بازارهای در حال توسعه) تا گوشی‌های پیشرفته و لوکس (مانند سریN ) تولید می‌کرد. استراتژی این بود که برای هر قشری با هر بودجه‌ای یک گوشی وجود داشته باشد.
  2. کیفیت و استحکام فوق‌العاده : نوکیا به ساخت گوشی‌هایی معروف بود که "هرگز نمی‌مردند"، کیفیت سخت‌افزار، باتری و ساخت خوبی داشت و این یک مزیت رقابتی بزرگ محسوب می‌شد.
  3. زنجیره تأمین و پشتیبانی بی‌نظیر: نوکیا در مدیریت عملیات و تولید جهانی بسیار کارآمد بود و می‌توانست با هزینه کم و حجم بالا تولید کند.
  4. برندسازی قوی و وفاداری مشتری: هرکجا اسم نوکیا به گوش می رسید مردم دهنشان  به سمت تلفن همراه می رفت. بعبارتی نام نوکیا مترادف با تلفن همراه بود. مردم به این برند اعتماد داشتند.
  5. سیستم عامل سیمبیان: نوکیا مالک سیستم عامل سیمبیان بود که در آن زمان پیشرو و پیشرفته محسوب می‌شد. اما استراتژی آنها در مورد نرم‌افزار این بود "سخت‌افزار اولویت دارد، نرم‌افزار در خدمت سخت‌افزار است ." این نگرش در نهایت به ضرر آنها تمام شد.

در یک کلام، استراتژی نوکیا تسلط بر جهان از طریق تولید انبوه گوشی‌های بادوام با قیمت‌های مختلف بود و در این راه بسیار هم موفق بود.

 و اما چرا نوکیا شکست خورد؟

شکست نوکیا یک شبه رخ نداد، بلکه حاصل یک سری اشتباهات استراتژیک بود که آنها را در برابر تغییرات بازار بسیار آسیب‌پذیر کرد.

۱. عدم درک جنگ پلتفرم‌ها

این مهمترین دلیل شکست نوکیا است. نوکیا فکر می‌کرد در تجارت جهانی هنور خود بزرگترین تولید کننده گوشی است و  همچنان برخلاف تغییرات نگرش در کاربران، هنوز بر روی سخت ‌افزار متمرکز بود و نرم‌افزار را یک هزینه جانبی می‌دید و بر این اندیشه غلط خود ادامه می داد. علاوه برآن، سیستم عامل سیمبیان آن قدیمی و پیچیده بود و برای توسعه دهندگان اپلیکیشن دردسرساز داشت.

 

۲. تکبر ناشی از موفقیت

نوکیا خودر را رهبر بلامنازع بازار می دانست و همین تکبر و خوش بینی بیش از حد باعث شد، این نصور که هرچه می گوید و انجام می دهد درست است، در او ایجاد شود و تهدیدها و فرصت های جدید را نادیده بگیرند و همچنان بر استراتژی های قدیمی خودشان پافشاری کنند و به معقوله نوآری و خلق ایده های نو در گوشی ها توجه نکنند و رقبای جدید در غفلت آنها، بازار را تصاحب کنند

 

3. سردرگمی در استراتژی نرم‌افزار و تعلل

نوکیا با اینکه می دانست نرم افزار سیمبیان ضعیف است، اما برای انتخاب مسیر بعدی دچار تردید شد و با تصمیم گیری اشتباه فاجعه دیگر ایجاد کرد، زیرا در ابتدا بجای انکه با تغییر نگرش به سمت نرم افزار اندروید که رایگان و منبع باز(Open source) بودند و در آن دوره جز سیستم  عامل های محسوب می شد گام بردارد (یکی از دلایل موفقیت سامسونگ، ال جی و... تغییر سریع و انتخاب سیستم عامل اندرو.ید بود)، متاسفانه با انتخاب استراتزی اشتباه ابتدا سیمبیان را بازسازی کردند و بعد از ایتکه در آن شکست خوذدند در گام بعدی به سمت شراکت با مایکروسافت روی آوردند و ویندوز فون را به عنوان سیستم عامل اصلی انتخاب کردند. این تصمیم فاجعه‌بار بود. زیرا ویندوز فون بسیار دیر به بازار آمد و اپلیکیشنی ضعیفی داشت. این حرکت، آخرین میخ را به تابوت نوکیا کوبید.

 

4 ساختار سازمانی برزگ و سیاست‌های داخلی

نوکیا یک ساختار بزرگ داشت که  انتخاب تصمیم ها و سیاست ها در آن بسیار کند رخ می داد و رقابت داخلی بین بخش‌های مختلف آن نیز وجود داشت. در نوکیا واحدها  به جای همکاری، بر سر منابع و جهت‌گیری با هم رقابت می‌کردند.

 

در نهایت می توان گفت نوکیا نمونه ای از شرکت هایی است  که استراتزی و بازار هدف را درک نکرده و بجای تغییر ااستراتزی، اتعطاف پذیری و نیازشناسی درست جامعه هدف و تحقیق و توسعه نادرست شرکت دچار اضمحلال و در نهایت نابودی غول برزگ صنعت موبایل شده است. داستان شرکت نوکیا، هشدار دائمی برای همه کسب‌وکارهاست که: هیچکس در امان نیست و موفقیت دیروز، ضمانتی برای فردا محسوب نمی شود.

 

 



مدت زمان: 30 ثانیه

  • رضوان علوی