وبلاگ آموزشی رضوان علوی

۱۸ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۲ ثبت شده است

۱۶
ارديبهشت

 

از آنجایی که سازمانهای امروزه همواره در حال تغییر هستند و امر نیاز سنجی و آموزش در آنها مهم جلوه می نماید، لازم است آموزشهای آموخته شده در کارکنان ظهور و بروز نماید، نقش مربیگری در سازمان در این شرایط حایز اهیمت می باشد. مربگری ابتدا با شناسایی و ارزیابی کارکنان و نقاط ضعف و قدر ت آنها، به برنامه ریزی و اجرای دوره ها می پردازد و باعث رشد و توسعه کارکنان می شود. با توجه به شرایط کنونی در سازمانها بجای مدیران به مربی احتیاج دارند زیرا مدیریت در سازمانها افراد را وادار به کار می کنند ، آنها را از طریق ترساندن به انجام وظایف مشغول می سازند و همواره سعی می کنند در حیطه قوانین و مقررات حرکت کنند و از ریسک پذیری و نوآوری واهمه دارند و بیشتر  به اقتدار خودشان متکی هستند و در سازمانها سعی می کنند حرف آخر را خود بزنند و به پیشنهادات کارکنان توجه زیادی نمی کنند اما مربی گری سعی می کند وظایف افراد را در حین کار تصحیح کند ونقش هدایت کنندگی برای کارکنان داشته باشد و ارتباط نزدیکی با کارکنان یا کارآموز خود برقرار کنند که در صورتی که به درستی انجام گیرد می تواند یک محرک سازمانی درستی ایجاد و عامل انگیزه شود. علاو برآن باید در فرهنگ سازمان بازنگری صورت گیرد زیرا برای ایجاد مربیگری مدیریتی در سازمان لازم است فرهنگ مدیران ارشد سازمان دچار دگرگونی شود و بجای نگاه از بالا به کارمند به سمت شبکه های ارتباطی  سوق پیدا نمایند و ارتباط مدیران با کارکنان انعطاف پذیرتر شود و به کارکنان اجازه بروز خلافیت ،ریسک پذیری و توانایی شناسایی مشکلات و حل آن توسط داده شود. وجود یک رابطه صمیمی در سازمان می تواند به ایجاد محیط جو سازمانی حمایتی انجامد که از این طریق بتوانند بر مشکلات پیش روی سازمان فائق و محیطی خلاق ایجاد نمایند که عاملی برای انگیزه کارکنان شوند و فشارات روانی و .... که در محیط کار را کاهش و اعتماد به نفس کارکنان، اعتماد و تعهد سازمانی و... را افزایش دهند و کارکنانی وفادار برای  سازمان تربیت و زمینه جانشین پروری و  افزایش عملکرد سازمان را فراهم نمایند

  • رضوان علوی
۱۶
ارديبهشت

 

صادرات واژه ای هست که مدام در شبکه هایی اجتماعی و رسانه ها می بینید و می شنوید .اما به یک سوال اساسی این است در واقع کشور ما چه چیزی را صادر می کند ؟ جواب این سوال می شود سرمایه های انسانی که حاصل سرمایه گذاری است که در طول چندین سال برای فرد انجام می شود اما بدون استفاده از آنها به کشورهای دیگر واگذار می کنیم . سرمایه های فکر و انسانی، سرمایه هایی هستند که نامشهود می باشند و اندازه گیری آنها کار مشکلی است به همین دلیلی میزان خسارتی که کشور از این بابت احساس می کند قابل محاسبه نیست و خروج این افراد در ترازنامه هیچ نهاد یا سازمانی محاسبه نمی شود اما همین افراد عامل مزیت رقابت در دنیای نوین هستند. در چندین سال اخیر کشورهای توسعه یافته به اهمیت این نیروها پی برده اند و بجای هزینه های فراوان بر روی سرمایه فکری و انسانی خود، سعی می کنند افراد دیگر کشورها را با شیوه های گوناگون جهت حضور در کشورهایشان ترغیب نمایند. البته تنها ترغیب کشورهای دیگر عامل کوچ سرمایه های انسانی نمی باشد بلکه عدم شایسته سالاری، رابطه مداری بجای ضابطه مداری، عدم وجود امکانات مورد نیاز ، تاثیر اساتید در دانشگاه ها و...... در آنها نقش بسزایی دارد. برای جلوگیری از خروج این سرمایه عظیم لازم است یک تغییر اساسی درقوانین و نوع نگاه مسئولین جامعه رخ دهد و همچنین سرمایه های انسانی و فکری را به عنوان یک مزیت نه در حرف بلکه در عمل بپذیرند و آن را به عنوان منبع ارزش آفرین برای کشور درنظر بگیرند و اگر این اتفاق رخ دهد می تواند شاهد رونق کسب وکارها و ظهور محصولات نوین و افزایش صادرات غیر نفتی و خروج از صادرات تک محصولی باشیم.

  • رضوان علوی
۱۶
ارديبهشت

 

امروزه با توجه به حضور گسترش جوامع و سازمان ها وپیشرفت های تکنولوژی نیازمند نیروهای انسانی توانا و کارامد در سازمانها احساس می شود.آن چیزی که در سازمانهای موفق امروزی به عنوان عامل موفقیت محسوب می شود نیروهای انسانی خلاق می باشند که قابلیت بیان ایده های خلاقانه و ایجاد مزیت رقابتی متمایز برای سازمان خود در مقابل دیگر سازمانها دارا می باشند.در این خصوص لازم است با یک نگاه متفاوت به سازمانها نگریسته شود و آن نگاه می توان نگاه کارآفرینی سازمانی باشد. عاملی که امروزه موجب شده است تا سازمانها در نقش یک ربات عمل کنند،قوانین خشک و دست و پاگیر سازمانها است، زیرا با این قوانین به کارکنان اجازه بیان ایده ها،نظرات و انتقادات داده نمی شود و کارکنانی که نتواند ایده ها،نظرات و انتقادات را بیان کند دست به سکوت سازمانی می زند که خطرناک ترین عامل نابودی سازمانها می باشد و برای رسیدن به این مرحله یک پروسه طی می شود که از فرسودگی شغلی شروع و به عدم تعهد ورضایت شغلی و بی انگیزگی رسیده و در آخر به سکوت سازمانی ختم می شود که این عوامل شبیه یک پازل می باشند که می توانند در کنار هم عامل افول و نابودی سازمانها شوند. برای جلوگیری از نابدوی وعقب نماندن در مسیر رقابت، سازمانها باید به کنار کنان اجازه بیان نظرات وانتقادات را بدهند ونظام پیشنهادات را احیا کنند،همچنین به کارکنان اجازه دهند در محدوده قانون دارای اختیار تصمیم گیری باشند وفعالیت ها را برحسب خلاقیت خود انجام دهند.علاوه براین سازمان باید بر روی رفاه و کیفیت زندگی کاری و شخصی کارکنان خود توجه نمایند و درجهت رفع آنها قدم بردارند.گاهی فقط باید تشکر ساده می توان کارکنان را فعال نمود،همیشه لازم نیست هزینه سنگین پرداخت نمود گاهی با کار کوچک می توان انگیزه ها را بالا وبه سمت رشد وترقی گام برداشت و در آخر باید بیان نمود برای یک سازمان کارآفرین باید به آموزش و توسعه نیروهای انسانی توجه زیاد شودو به کارکنان اجازه پرورش ایده های خلاقانه را داد.

  • رضوان علوی
۱۶
ارديبهشت

اگر بخواهیم به زبان ساده کارمند یابی،آموزش و توسعه و بطور کلی مدیریت منابع انسانی را به زبان ساده توضیح دهیم  می توان از استعاره موجود زنده استفاده نمود و اینگونه در نظر گرفت که یک باغ(سازمان) را متصور می شویم، برای این باغ به دنبال جستجو یک نهال خوب(کارمند) که منتاسب با شرایط منطقه جغرافیایی(محیط سازمان) باشد می باشیم. بعد از انتخاب نهال مورد نظر، آن را در زمین می کاریم.، عواملی که از زیر زمین و از مواد مغذی زیرزمینی که باعث رشد نهال می شود به عنوان آموزش ضمن خدمت و درون سازمانی درنظر می گیریم و آب و هوا و باران و.... را به عنوان آموزشهای قبل از خدمت مثل آموزشهای دانشگاهی و موسسات در نظر گرفته می شود . هرچقدر این نهال رشد می کند و به سمت تبدیل شدن به یک درخت تنومند برود همانند میسر رشد و ترقی کارمند در سازمان است .اگر ثمره این درخت میوه های خوشمزه و ارزشمند باشد معلوم می شود که نتایج ارزیابی کارمند مثبت بوده و برنامه درست اجرا شده است و اما اگر میوه خراب و یا درخت خشک شود نتیجه آن است که سازمان در کارمندیابی و شناسایی نیازهای آموزشی کارمند دچار خطا شده و هزینه گزافی بدون فایده را بدست آورده است.

  • رضوان علوی
۱۶
ارديبهشت

از زمان قدیم در گوش دانش اموران به طور مداوم بیان شده است که " مدرسه خانه دوم شماست" اما این خانه از زمان قدیم تا به امروز تقریبا به همان صورت گذشته  اداره می شود و حتی ساختمانهای مدارس هم  در بیشتر نقاط قدیمی می باشند و از لحاظ زیبایی و جذابیت برای دانش آموزان در پایین ترین سطخ قرار دارند.. در نظام آموزشی کشور با اینکه هر ساله دچار تغییرات جزیی یا کلی در روش تدریس و محتوای درسی می شود باز  به جای اینکه افراد را خلاق و ایده پرداز تربیت نماید، بیشتر به دنبال  تربیت افراد در یک چارچوب خاصی است و تفاوت افراد از نظر هوش در این سیستم آموزشی جایگاهی ندارد و از میان هوش های مختلفی تنها به هوش ریاضی افراد توجه شده و به هوش های دیگر بخصوص هوش هیجانی افراد اهمیتی داده نمی شود و در این  پازل نظام آموزشی یه تکه مهم از پازل گمشده است که آن استعدادیابی می باشد. کودکانی که باید  در ابتدا  راه زندگی با روش های مختلف استعدادهای آنها شناخته شود  و آینده ی شغلی و زندگی  آنها را رقم بزند در یک فرآیند آموزشی یکسان قرار می گیرد و تمام خلاقیت  آنان  در طی سالهای تحصیلی نابود می شود و اگر خود کودک هم بخواهد خلاق شود  به مرور انگیزه خود را از دست می دهد. استعداد یابی و مدیریت استعداد از لازمه های دنیای جدید است که باید  هم در نظام آموزشی به عنوان محل تربیت نیروهای انسانی  و  هم سازمانها به عنوان منیاتوری از جامعه اجرا شود که متاسفانه به این امر توجه ای نمی شود. نادیده انگاری به مبحث استعدادیابی و  عدم شناسایی استعدادها، هزینه های        جبران ناپذیری را برای کشور به دنبال دارد، گرچه این هزینه ها را نمی توان محاسبه کرد و یا به صورت عددی در دفاتر حسابداری نشان داد اما اینها سرمایه های فکری و نیروهای انسانی مولد کشور هستند که طی سالیان سال به علت      استعداد یابی نادرست باعث از بین رفتن سرمایه های کشور می شود و می تواند در افزایش معضلات اجتماعی  مانند بیکاری، افسردگی و....تاثیر بسزایی داشته باشد و یکی از عوامل افزایش ناامیدی و بی انگیزگی جامعه در کنار سایر عوامل می تواند باشد. استعدادبابی درمدارس کشور معمولا در مقاطع بالاتر که زمان انتخاب رشته است صورت می گیرد اما در کشور های دیگر در مقاطع ابتدایی و امروزه اعلام نموده اند که باید از دوران حضور کودک در مهدکودکها و پیش دبستانی ( از طریق توجه به  سوال ها ، نگاه کردن به عادات، نقاشی و کاردستی کودکان و....) این استعداد یابی صورت  گیرد. در نظام اموزشی کودکان در ابتدا باید رشد نمایند و اجازه بروز خلاقیت را به آنها داده شود نه تربیت از طریق تنبیه، برای درک بهتر جمله می توان اینطور بیان نمود که کودکان همانند نهال های جوان در نهالستان هستندکه اگر در زمانی که نیاز به رشد دارند، باغبان آنها را هرس کند(تبیه)، جلوی رشد آنها را می گیرد و از بین می روند. البته لازم به ذکر که خانواده ها هم در عدم توجه به استعداد فرزندانشان با بیان و تاکید نمودن براین جمله:" شما باید دکتر یا مهندس درجامعه شوید و در غیر این صورت آینده ای  ندارید" عملا در استعدادسوزی فرزندانشان دخیل هستند. همچنین در کنار خانواده ها ، نظام آموزشی نیز با نرمالیزیشن کردن دانش اموزان و تولید نیروی انسانی  استاندارد از طریق  الگوهای از پیش تعیین شده و  برنامه های آموزشی مدون شده استاندارد  خانواده ها را در امر استعداد سوزی یاری می کنند. اگر دانش آموزی در مدرسه تمره ریاضی پایین بگیرد ولی دروس دیگر مانند زبان خارجه ، ادبیات و.... را بالا کسب کند، در نظام فعلی و تفکر حال خانواده ها، این دانش اموز را به کلاس تقویتی می گذارند تا نمره آن بالا برود اما باز نتیجه نمی گیرد و در نتیجه با حرفهایی که به فرزند زده می شود باعث دلسردی و سرکوب کردن دیگر استعدادهای آن می شوند، اما اگر استعداد یابی درست انجام می شد و زودتر در سنین پایین به استعداد دانش آموز در ادلبیات یا علوم و.... شناخته می شد و نظام اموزشی در آن زمینه ها دانش اموز را پرورش  می نمود، در آینده، نظام آموزشی  و دانشگاهی  می تواند شاهد حضور معلمان و اساتید متخصص و خلاق باشد و سازمانها هم از یک منبع غنی نیروهای انسانی برخودار می شوند  

  • رضوان علوی
۱۶
ارديبهشت

در دنیای رقابتی امروز وجود یک عامل محرک برای پیشرفت و حرکت رو به جلو کشور ها لازم است و یکی از این عوامل نظام آموزشی و خلق نیروهای انسانی توانا و کارآمد می باشد. اما امروز شاهد آن هستیم که تقریبا سخن تمام دلسوزان آموزشی کشور یک جمله می باشد:» شیوه آموزشی نامناسب«. شیوه ای که در گذشته به اجرا در می‌آمد که در آن دانش آموز متکی به کسب نمره عالی بوده اند تا بتواند به جایگاه بالاتری دست یابند و این عوامل باعث آن شد که دانش آموز دیگر به یادگیری کامل دروس نپردازد و بیشتر به دنبال حفظ مطالب و کسب نمره باشد. در طی زمان این شیوه با وجود مزایا و معایب و همچنین با وجود نظر موافقان و مخالفان تغییر نمود و اکنون به شیوه جدید آموزشی دست یافته ایم که این شیوه هم مشکلات خود را دارد. دانش آموزانی که از این شیوه فارغ التحصیل شده اند به یک میدان مسابقه بزرگتری به نام کنکور وارد می شوند که درمورد آن سخنان زیاد از طرف افراد اهل فن سخن به میان آمده است که نتیجه آن وجود تعداد زیادی نیروی جوان بیکار در کشور می باشد. شیوه های تدریس در دانشگاهها که معمولا بر محوریت استاد متمرکز هستند و استاد تنها در کلاس به بیان مطالب می پردازد و دانشجو در آن حداقل مشارکت را دارا است و بیشتر به یک شنونده شباهت دارد و همواره مطالب به صورت تئوریک بیان می شود و آن مطالب در عمل کاربردی ندارد و جامعه متشکل از افرادی شده است که علم دارند ولی قابلیت عملی سازی آموخته های خود را ندارند. الیته این مشکل ناشی از نظام آموزشی کشور است که دانشجو را راحت طلب و فارغ از جستجوی علمی مطالب نموده است و آموخته های آنها را در سطح مطالب ارایه شده در کالس درس نگه داشته است و همچنین تعدادی از اساتید که به صورت رابطه مداری و به زبان ساده تر همان آشنا بازی وارد محیط های آموزشی می شوند و دانشجوی از همه جا بی خبر را با مطالب محدود و آن هم چندین سال عقبتر از زمان خودش ارایه می دهند و به طرق مختلف سعی در جلب رضایت دانشجو و کسب نمره رزشیابی خوب می باشند. البته وجود تعداد زیادی دانشگاه در هرشهر خود نیز عامل دیگری بر این مشکل می باشد زیرا دانشگاهها نیزسعی می کنند از طریق راه های مختلف به دنبال جلب رضایت جامعه و حضور بیشتر دانشجویان در این مراکز و افزایش آمار قبولی و سعی در ایجاد یک برند زیبا از مراکز خود باشند. وجود مراکز آموزشی گوناگون در کشور باعث آن شده است که سطح آموزشی مراکز هر سال کاهش یابد و بیکاری فارغ التحصیلان نتیجه رشد مدرک گرایی وافزایش بی رویه دانشگاهها است . لازم است که مسئولین امر آموزشی، وزارتخانه علوم و آموزش و پرورش ضمن مشارکت و مشورت با یکدیگر به دنبال راه عالجی برای این مشکل یاشند. ضمنا باید نوع نگاه افراد جامعه به دانشگاه تغییر کند و دانشگاه را قله آمال و آرزوهای فرزندان خود قرار ندهند و باید به افراد جامعه از طریق شبکه های ارتباطی و اجتماعی آگاهی داده شود و با آموزش و ایجاد مراکز فنی و حرفه ای قوی و احیای هنرستانهای فنی و حرفه ای و کاردانش و ایجاد یک پل ارتباطی بین شرکتها و این هنرستانها و ایجاد دوره های آموزشی در شرکتها و اعتبار بخشیدن به مدارک علمی و عملی مراکز حرفه ای از ورود سیل جمعیت به ماراتن کنکور و دانشگاه کاسته شود.

  • رضوان علوی
۱۶
ارديبهشت

تحولات به وجود آمده در دنیای امروز باعث تغییرات شگرفی در تمام سطوح زندگی بخصوص در نظام آموزشی بشر شده است و برای رفع و حل مشکلات آن نیازمند آموزش است . به اعتقاد نلسون ماندلا ،" آموزش قدرتمندترین سلاحی است که می توانید از آن برای تغییر جهان استفاده کنید" و این سلاح می تواند باعث توسعه فردی و سازمانی و در نگاه کلی توسعه جامعه شود. در تغییرات نظام آموزشی و پی ریزی نظام آموزشی نوین باید به جهانی شدن و تغییرات فرهنگ و گوناگونی فرهنگی در سطح خرد و کلان توجه شود. لازم است در متون دروس تحصیلی بر حسب شرایط حال تغییراتی ایجاد شود و دروس فرهنگ شناسی در میان دروس درسی گنجانده شود. زیرا تغییرات جهانی شدن و رشد اینترنت و نزدیک کردن افراد دنیا به یکدیگر می طلبد فرهنگ شناسی در مدارس تدریس شود. در یک مثال ساده به تفاوت فرهنگی بین کشورها اشاره می شود: در کشور ایران تکان دادن سربه بالا و پایین علامت تایید هست اما در کشور هند تکان دادن سر به سمت چپ و راست علامت تایید است یا در کشور ژاپن ننشستن به شکل دوزانو جلوی افراد بی احترامی محسوب می شود. مثالات اشاره شده فقط نمونه ایی از تقاوت بین فرهنگی بوده که در سطح کلان بدانها اشاره شد. در سطح خود و در کشور نیز تفاوتهایی وجو دارد که وجود چنین دروسی را میطلبد. اگر در مدارس کشور چنین دروسی وجود داشت و آموزش آنها جدی گرفته می شد دیگر در سطح کلان جامعه دچار مشکلات گوناگون نمی شدیم زیرا یکی از ابتدایی ترین این مشکلات در انتخاب فرمانداران و استانداران نمایان می شود به طور مثال فردی جنوبی در استان شمالی استاندار می شود بدون آنکه فرد اطلاعی از آن منطقه چه به لحاظ فرهنگی ، شرایط محیطی و جغرافیایی داشته باشد و ورود این شخص بدون این آشنایی ها موجب به وجود آمدن مشکلات گوناگونی در سطح استان شده و باعث به وجود آوردن بار روانی زیادی در میان مردم استان می شود و این عامل باعث هجمه و انتقاد زیاد به آن فرد شده که برای وی مشکلات روحی و روانی در پی دارد در حالی اگر آموزش های لازم در زمینه فرهنگی در سطوح پایین تحصیلی داده می شد این فرد باعث آگاهی قبلی از شرایط ورود می نمود و حجم مشکلات آن به حداقل می رسید.

  • رضوان علوی
۱۶
ارديبهشت

 

با توجه به تغییرات سیستم آموزشی در کشور های دنیا و ورود دنیای فناوری به سیستم آموزشی دیگه نمیتوان کشورها را با سیستم آموزشی چندین سال قبل هدایت نمود و انتظار بهره وری بالا از این نظام آموزشی داشت. متاسفانه سیستم آموزشی ایران با گذشت سالیان مدیدی که از ایجاد آن می گذرد با سرعث بسیار کند دست به تغییرات زده است که نمیتوان این تغییرات را در بهره وری خروجی مدارس مشاهده نمود. دنیای سیستم آموزشی دنیا حول محوریت خلاقیت و دانش آموز بجای معلم متمرکز شده است اما متاسفانه در سیستم آموزشی ایران همچنان بر محوریت معلم تمرکز دارد و دروس تنها توسط معلم بدون همکاری دانش آموزان مدیریت و اجرا می شود و در این سیستم آموزشی بر نمالیزیشن دانش آموزان تاکید می شود و سعی برآن است که دانش آموزان با استعداد و مهارت مختلف را به یک شیوه و در یک سطح نرمال نگهداری شوند که این عامل بزرگترین آفت در استعداد سوزی سرمایه های گران قیمت انسانی کشور می باشد. با این تفاسیر و مطالب بیان شده باید در سیستم آموزشی تغییرات بنیادی و اساسی صورت بگیرد و نوع نگاه سیستم آموزشی از نرمالیزیشن به خلاقیت تغییر یابد . برای درک بهتر یک مثال ساده ذکر می شود: دانش آموزی در کارنامه خود دروس ادبیات را نمره بالا و دروس ریاضی و فیزیک را نمره پایین یا بر عکس در دروس ریاضی و فیزیک بالا و دروس ادبیات و عمومی پایین کسب می کند، براساس سیستم آموزشی جاری کشور خانواده ها و مدارس به زور دانش آموز را به کلاسهای تقویتی می فرستان تا نمره دروس پایین کسب شده را رشد داده و به اندازه دروس دیگر ارتقا دهند اما در شیوه های جدید بیان می شود دانش آموزی که نمره های ادبیات و ریاضی و فیزیک را بالا کسب کرده باید در این زمینه ها تقویت شوند و این دروس را دنبال کنند و در آینده افرادی با استعداد در مدارج بالا تحصیلی و المپیادهای جهانی ظهور می کنند که این شیوه باعث به وجود آوردن اساتیدی توانا و دانا در دانشگاهها و استعدادیابی در سنین پایبن می شود که خروجی آن می تواند باعث افزایش بهروری خروجی مدارس و دانشگاهها شود اما در سیستم جاری آموزشی براساس نرمالیزیشن خروجی آن افرادی می شوند که ویژگی های مشابه ای دارن که تنها هدفشان کارمندشدن در ادارات دولتی میشود و قادر به ایجاد خلاقیت و کسب و کار خلاقانه نمی باشند و به به طوری کلی می تواند گفت افراد عالمی می شوند که توانایی عملی سازی علم خود را ندارند

  • رضوان علوی